آرزویی با قدمت سه دهه 2
دهه ۷۰: ریشهیابی یک آرزو
هشدار رهبری دربارهی
این مسأله و مطالبهی ایشان از مسئولان را نباید تنها از زاویهی بحث تحریم و فشار
دشمن تحلیل نمود. هرچند این موضوع از حساسیت و اهمیت زیادی برخوردار بوده و هست
اما خواستهی رهبری در چند سطح و لایه قابل بررسی و ریشهیابی است.
رهبر انقلاب در ۱۳
اردیبشهت ماه ۱۳۷۳ از بستن چاههای نفت و شکلگیری اقتصاد کشور
براساس تولیدات غیرنفتی بهعنوان «آرزوی واقعی» خود نام برده و همگان را به تلاش
در مسیر تحقق این مهم فراخواندند:
آرزوی واقعی من- که
البته ممکن است به این زودیها قابل تحقق نباشد- این است که ما در چاههای نفت را
ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیرنفتی بنیاد نهیم. یعنی فرض
کنیم این کشور، کالایی به نام نفت ندارد.
اما چرا آیتالله
خامنهای از بستن چاههای نفت و بنیاد نهادن اقتصادی بر مبنای تولیدات غیرنفتی بهعنوان
آرزوی خود یاد کردند؟ چه عواملی باعث شد تا این مسأله بهعنوان مشکل و معضلی اساسی
از سوی ایشان مطرح شده و برای حل آن تلاش کنند؟
در پاسخ به این سؤالات
میتوان از گزارهای به نام «نفت و وابستگی» سخن به میان آورد. استقلالطلبی در
عرصههای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بهعنوان یکی از اصلیترین و مهمترین
آرمانهای انقلاب اسلامی در اندیشهی آیتالله خامنهای از اهمیت زیادی برخوردار
بوده و هست. تلاش جهت تحقق اقتصاد منهای نفت و اتکای اقتصاد کشور به تولیدات
غیرنفتی نیز از زاویهی کاهش وابستگی کشور به بیگانگان قابل ریشهیابی است.
رهبر انقلاب ضمن معرفی
رژیم پهلوی بهعنوان عامل ایجاد وابستگی اقتصاد کشور به نفت سعی میکنند فضای
عمومی جامعه را به تغییر این روند و جایگزین کردن تولیدات گوناگون غیرنفتی به جای
وابستگی به نفت ترغیب کنند:
آن جوانانی که نمیدانند
رژیم گذشته با این کشور چه کرده است، بدانند یکی از دهها کار خیانتآمیزی که
کردند، این است! اقتصاد این کشور را متکی به نفت کردند که به آسانی هم نمیشود آن
را تغییر داد و دگرگون کرد! این ملت اگر بتواند، باید با صادرات گوناگون صادرات
میوه، صادرات معادن گوناگونی که در این کشور هست، تولیدات صنعتی، کشاورزی و خدمات
این کشور را اداره کند
در مذمت وابستگی
رهبر انقلاب در این
سالها تلاش میکنند ضمن تبیین مهمترین پیامدهای ناگوار حاصل از وابستگی در این
حوزه، عموم مردم و مسئولان را به سمت برنامهریزی و تلاش برای خداحافظی با اقتصاد
نفتی سوق دهند. با دقت در بیانات رهبری میتوان توجه به عواقب نامطلوب وابستگی به
نفت را در دو حوزهی اصلی «اقتصاد سیاسی نفت» و «بنیانهای اقتصاد ملی» مشاهده
نمود:
۱. تعیین سیاستهای کلان و قیمتگذاری نفت توسط
بیگانگان
متاسفانه، امروز در
دنیا نفت به سیاستهای بینالمللی، کمپانیها و غارتگران بزرگ و جهانخواران و
مستکبران وابسته است. در حقیقت، نفت در مشت آنهاست
مادهی ارزشمندی که
امروز دنیا جانش به آن بند است یعنی نفت به ملتهای خاصی متعلق است عمدتاً در همین
منطقهی خود ما، مقداری هم در جاهای دیگر اما سرنوشت این ماده، قیمتگذاری و
مصرفش، دست دیگران است و صاحبان اصلی در آن کمترین نقش را دارند
طبیعی است اقتصادی که
بر پایهی کالایی است که قیمتگذاری آن در دست دیگران است، همین مشکلات را هم
دارد؛ یک روز میشود بشکهای هجده دلار و بیست دلار، یک روز هم ناگهان به هفت و
نیم دلار و هشت دلار تنزل میکند
۲. ناممکن بودن بهرهبرداری از اهرم نفت در معادلات
بینالمللی
به وسیلهی قدرت نفت،
ملت ایران میتواند در صحنهی سیاست بینالمللی، ابراز قدرت کند. یکوقت اعلان کند
که من میخواهم نفتم را شش ماه نفروشم! همهی دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد؛ همهی سیاستها را
تحت تأثیر قرار میدهد. یا بگوید میخواهم این قدر کم کنم، یا این قدر زیاد
کنم!... همین پول نفت را بهخاطر نیاز کشور میدهند و گندم وارد میکنند.
۳. ترویج فرهنگ مصرفی غلطِ غربی و عدم استفاده از
درآمد نفت برای ساخت زیربناها
فرهنگ مصرفی غلط که
بر بسیاری از کشورهای اسلامی و غیراسلامی جهان سوم تحمیل شده، از کجاست؟...
کشورهای تولیدکنندهی نفت، ثروت خدادادی متعلق به همهی مردم را که باید صرف
عمران و آبادی کشورشان بشود، میدهند و در مقابل وسایلی میگیرند که جز انحطاط
و فساد در زندگی، تأثیر دیگری ندارند. همهی اینها صادرات فرهنگ غربی و آمریکا و
اروپا به کشورهای جهان سوم است
ما برای ادارهی امور
کشور، برای کارهای گوناگون کشور، برای واردات و خدمات کشور، برای آموزش و پرورش و
بودجهی جاری کشور، مجبور نباشیم نفت را که ذخیرهی ماست، بفروشیم و گندم، یا شیر
خشک وارد کنیم! این غلط است... نفت، ذخیرهی همیشگی این ملت است و میماند. اولاً از آن
برای ساخت زیربناهای ماندگار و دیگر سرمایههای اساسی کشور استفاده میشود.
۴. دورشدن از پیشرفت در علم و صنعت
فکر غلط، همان تفکری
است که در دوران حاکمیت عوامل آمریکا بر این کشور حاکم بود؛ و آن اینکه علم و
صنعت و تکنولوژی و امور فنی، باید به وسیلهی خارجیها، اروپاییها و غربیها
آماده بشود و به صورت محصول در اختیار ما قرار بگیرد؛ ما باید پول و نفت بدهیم و
از محصول کار آنها استفاده کنیم؛ این یک طرز تفکر بود.
در طول سالهای دههی ۷۰
رهبر انقلاب ضمن تأکید بر «استقلال اقتصادی کشور«پایان یافتن جنگ را فرصتی مناسب برای برنامهریزی و
اقدام دولت در جهت کاهش وابستگی به نفت دانسته و خواستار حرکت مردم و مسئولان در
این مسیر میشوند.
مطالبهگری و فضاسازی عمومی
ابلاغ مسأله به دولت و
مطالبهگری از آن یکی از مهمترین اقدامات رهبری در طول این سالها است:
باید اقتصاد ملت ایران
از نفت جدا شود. این مسأله را اخیراً به دولت خدمتگزار ابلاغ کردهایم که برایش
برنامهریزی کند... دولت ما امروز حداکثر استفاده را از نفت میکند و باید هم
بکند. اما باید کاری کند که بتواند روزی به دنیا اعلام نماید که از امروز تا شش
ماه دیگر، تا یک سال یا چهل روز دیگر، میخواهم در چاههای نفت را ببندم. میخواهم
یک قطره نفت صادر نکنم. دولت باید بتواند تصمیم بگیرد. باید به نفت احتیاج نداشته
باشد. ما ثروت، منابع طبیعی و تولیدات داخلی زیاد داریم. امکانات تولید ثروت در
داخل کشور، خیلی زیاد است. روزی به خاطر جنگ، این کارها عملی نبود، ولی بحمدالله
امروز عملی است. باید هم انجام گیرد و انجام دهند.
از سوی دیگر تأکید بر
محیط کار، جامعهی کارگری و آموزش کارگران فضاسازی عمومی و ترغیب عموم مردم بهخصوص
تولیدکنندگان و کارگران برای رشد تولید ملی و تلاش در جهت قطع وابستگی اقتصاد کشور
به نفت، اقدام مهم دیگر رهبری در این زمینه بود:
اگر ملت ایران- اعم از
کارگر ایرانی، جوان ایرانی، تولیدکنندهی ایرانی و معلم ایرانی- با همهی تلاش و
غیرت خود وارد عمل شود و این کشور را بهگونهای بسازد که به خاطر صادرات و واردات
و نیازهای مصرفی، محتاج فروش نفت خود، آن هم با این قیمت پایین نباشد، ببینید چه
خدمت بزرگی به امروز و آیندهی این کشور خواهد بود