نمیدانم ما نفهمیدیم یا ما را نفهم فرض کرده اند...
هفت آبان را منتصب به کوروش کبیر!! می نامند.
یکی از شیوههای تبلیغات جوّسازی شدید و گستردهتر است. چرا که «جوّ» مانند سیل میماند و میتواند هر بیبنیاد یا سست بنیادی (عوام) را با خود ببرد و هم چنین باورهایی که واقعیت خارجی ندارند را به اذهان عمومی القا کند، به نحوی که سبب پیدایش همان موضوع کاذب و غیر واقعی گردد.
به عنوان مثال ناگهان جوّ میسازند که قرار است از هفتهی دیگر برنج کم و گران شود. در حالی که اصلاً چنین قراری نیست. اما یک عدهی زیادی از نگرانی هجوم آورده و برنج میخرند و خود به خود برنج کم و بالتبع گران میشود. و یا اگر زیاد باشد و گران هم نشده باشد، عدهی زیادی گمان میکنند که کم و گران شده است و این جوّ تشدید میگردد.
در زمان محمدرضا پهلوی، یکی از روش تبلیغات بهائیت همین بود. به صورت گستردهای در تهران شایع میکردند که مثلاً در اصفهان عدهی بسیاری به بهائیت گرویدهاند! وقتی به اصفهان میرفتید، مشاهده میکردید که واقعیت ندارد.
به دنبال سیاستهای پشتپردهای که برخی از آنها شناخته شده هستند و بسیاری دیگر هنوز ناشناخته و پشت پرده باقی ماندهاند، دستور داده شد تا در یک هجمه گسترده و شدید ضد تبلیغی علیه اسلام و به ویژه تشیع، با سوء استفاده از «حبّ وطن» شدید ایرانیان «کوروش» به عنوان آلترناتیو مورد تبلیغات گسترده قرار گیرد.
همزمان با «ملی و نژادی نشان دادن دین خدا» مقرر شد تا زرتشتیگری به عنوان یک دین و آیین ایرانی مطرح و تبلیغ گردد و اسلام دینی غیر ایرانی معرفی شود!
در این بهبوهه و با وجود هجمه های شدید رسانه ای و القای این مطالب(از طریق فروش نمادها، اسباب بازی ها، فیلمها، مستندها و ...) حتماً هم از روی اتفاق، انگلیس نیز تصمیم گرفت پس از چند قرن، کتیبه کوروش را برای زیارت از نزدیک، به صورت امانت به ایران بیاورد؟! کاری که در زمان رضا و محمدرضای دست نشانده و دورهی تاجگذاری و «کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم!» نیز نکرده بود را در دورهی جمهوری اسلامی که شدیدترین و بارزترین دشمن قلمدادش می کند، کرد!
با توطئه ای از پیش برنامه ریزی شده به یکباره در نام «کوروش» به نوعی فرافکنی شد که گویا تاریخ ایران همین یک پادشاه را داشته است، نه داریوشی داشته و نه دیگری...
گویا ایران زمین چیزی دیگری برای افتخار ندارد و چون «کوروش» در کنار تمام فسادهایش، در کنار تمام ایرانی کشی هایش و در کنار کشتارش از دیگر ادیان، به هر نحوی پادشاهی موفق و نامی در زمینه حکومت داری بوده است، طرح نام او نوعی توطئه بوده تا از قبل نام او به اهدافی دست یابند و یا به صورت ناخودآگاه، پادشاهی را تبلیغ و توجیه کنند.
و اما زرتشت، اگر به فرض پیامبر هم باشد، مربوط به سه هزار سال پیش است و از او نه کتاب موثقی و تحریف نشده ای باقی مانده و نه تاریخ مدون و معینی که کسی بخواهد پیروی کند. مضاف بر این که زرتشت اگر پیامبر هم باشد، هرگز نگفته است: «ای ایرانیان، من پیامبر ملی شما هستم و تا آخرالزمان دیگر پیامبری نمیآید و اگر آمد شما حق پیروی از او را ندارید! چون من ایرانی بودم، شما هم ایرانی هستی ... و خدا هم در بهشت یک جای خاصی برای ایرانیها قرار داده است». اگر زرتشت پیامبر باشد نیز ایرانی کردن او یک توطئه و دسیسه علیه خودش است. البته اگر کسی اصرار داشته باشد که پیامبر حتماً باید شناسنامهی ایرانی داشته باشد تا ما بپذیریم، پس از زرتشت نیز پیامبران بسیاری در ایران بودند. از جمله «دانیال نبی در شوش» و شش تن از انبیای الهی که در آرامگاه تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شده اند. حالا چرا الا و لابد فقط زرتشت و لا غیر؟! خدا میداند و هر عقل سلیم.
کوروش فقط یکی از پادشاه ایرانی بوده و موضوعیتی برای گرایش یا عدم گرایش ندارد و همه آحاد و مردم هر کشوری نقاط مثبت و فرازهای تاریخی خود را دوست دارند و از نقاط تاریک و فرودهای آن متأسف هستند.
«شدت گرایش به کوروش و ترویج کوروش گرایی و زرتشت» نه تنها یک جوّ بلکه توهین به خود ایرانیان است...